ایده شکل گیری کانتنت فکتوری یا کارخانه محتوا

سخت است که هر روز کار کنیم و سخت تر از آن این است که برای یک نفر دیگر کار کنیم و رویاهای خودمان را فراموش کنیم؟ نه
اگر موافق هستید، پیشنهاد میکنم قدمی بردارید و کسب و کار خودتان را راه اندازی کنید و بسیار منطقی است که به شما بگویم روی ایده ای کار کنید که انعطاف پذیری و پتانسیل نامحدودی برای رشد و ارزش آفرینی داشته باشد. پیشنهاد من راه اندازی و ایجاد یک کارخانه محتوا یا کانتنت فکتوری است! (دانش، مهارت و تخصص تان را به محتوا «محصولات آموزشی» تبدیل کنید و سپس با روش های اصولی بازاریابی محتوایی آنها را به فروش برسانید).
قبلا در این مقاله در مورد کسب و کار اینترنتی محتوا محور و یا کارخانه محتوا به صورت مفصل توضیح داده شد.
همیشه عاشق این بودم که تجربیات زندگی و کاری ام را با دیگران به اشتراک بگذارم. با این کار احساس رضایت شخصی و موثر بودن داشته ام، چراکه تجربیات من می تواند کمک حال دیگران باشد. در این مقاله قصد دارم در مورد روند شکل گیری ایده کارخانه محتوا (کسب و کار اینترنتی محتوا محور و آموزشی) خودم صحبت کنم.
زندگی کاری و یا شغلی من به ۲ نیمه تقسیم میشود، نیمه اول قابل قبول و نیاز به تلاش بیشتر و نیمه دوم عالی، و البته نیاز به تلاش بسیار بیشتر. «این نظر شخصی منه»
نیمه اول، قابل قبول و نیاز به تلاش بیشتر
به واسطه علاقه ای که به کامپیوتر داشتم، رشته دانشگاهی ام را کامپیوتر (نرم افزار) انتخاب کردم و وارد دانشگاه شدم. مانند بسیاری از دانشجویان خیلی زود متوجه شدم که دانشگاه چیز به درد بخوری برای بازار کار به من یاد نخواهد داد. البته من بیل گیتس بازی در نیاوردم که دانشگاه را نیمه کاره رها کنم بلکه برعکس، تحصیلاتم را به سختی تا مقطع فوق لیسانس در دانشگاه ادامه دادم.
برنامه نویسی و طراحی وب را به عنوان مهارت و تخصصی که باید به صورت آزاد یاد می گرفتم انتخاب کردم و سعی کردم از افرادی که در این زمینه فعالیت جدی دارند کمک بگیرم. سیستم یادگیری که آن زمان برای یادگیری طراحی وب و برنامه نویسی انتخاب کردم خودآموزی بود، یعنی با استفاده از کتاب و سایت های محدود آن زمان اطلاعاتی را بدست می آوردم و با تمرین زیاد سعی میکردم آنها را تبدیل به پروژ های واقعی کنم.
شاید بپرسید چرا در دوره یا کارگاه های آموزشی شرکت نکردید؟
طبق تحقیقاتی که من انجام داده بودم، افراد با تجربه در حوزه برنامه نویسی و طراحی سایت، کم تر حاضر بودند به عنوان مدرس، دوره و یا کارگاه آموزشی برگزار کنند و تجربیات شون را در اختیار دیگران قرار بدهند و دلیل شون هم این بود که دست توی کارشون زیاد خواهد شد و اما کلاس های دیگری هم که برگزار می شد، معمولا مدرس ها کسانی بودند که بدون تجربه لازم و با مطالعه چند کتاب تصمیم به آموزش دادن گرفته بودند. شما بودید در این دوره های آموزشی شرکت می کردید؟
خوب آن زمان شرایط ذهنی جامعه این شکلی بود، اما خوشبختانه در حال حاضر این سیستم به طور کلی تغییر پیدا کرده است. امروزه افراد می دانند برای کسب موفقیت های بیشتر و بزرگتر باید به یک دیگر کمک کنند و تجربیات را در اختیار نسل جدید قرار بدهند.
بعد از مدتی که به کدنویسی و طراحی سایت مسلط شدم سعی کردم یا در جایی استخدام شوم و یا پروژه ای بگیرم و درآمدی برای خودم داشته باشم. با تمام تلاش هایی که انجام دادم موفق نشدم جایی را پیدا کنم که شرایط کاری مطابق زمان بندی من داشته باشد و البته در بسیاری از آزمون های استخدامی هم رد می شدم. چون من دانشجو بودم و زمان هایی از هفته را باید به دانشگاه می رفتم. به هر حال مدل کاری و یا به قول امروزی ها مدل درآمدی من شد آزادکار یا فریلنسر، یعنی پروژه را از بیرون می گرفتم و در زمان مشخص شده باید تحویل می دادم. درآمدم از این روش حد متوسطی داشت و همین بود که بتوانم با خیال راحت تری هزینه های دانشگاه ام را پرداخت کنم.
به فکر توسعه درآمدم بودم، با خودم فکر کردم من با چه سختی طراحی وب و کدنویسی را یاد گرفتم و سخت تر از یادگیری چگونه دانسته و مهارتی که بدست آورده بودم تبدیل به پروژه های واقعی کردم. و در نهایت برای من شد درآمد، خوب چرا همه اینها را در قالب دوره آموزشی به دیگران آموزش ندهم؟
ایده جالبی بود البته به نظر خودم و باید بازخورد و استقبال آن را از دیگران متوجه می شدم. اولین آگهی دوره آموزش برنامه نویسی را آماده کردم و داخل چند دانشگاه پخش کردم، استقبال از دوره نه خیلی خوب بود و نه خیلی بد، البته من انتظار زیادی داشتم و این اشتباه بود چراکه به نظر خودم ایده فوق العاده ای بود و این درحالی بود که تعداد زیادی قبل از من این کار را کرده بودند.
خوب اولین دوره آموزشی را با تعداد ۴ نفر شروع کردم، سعی کردم هر چی که در توان دارم را به آنها آموزش بدهم تا آنها کاملا راضی باشند. «این ارزش پیشنهادی من نسبت به رقبا بود» از این به بعد کلاس هایم یکی پس از دیگری با تعداد بیشتر شرکت کننده برگزار می شد و کار به جایی رسید که من را مجاب کرد که دفتر کوچکی برای این کار اجاره کنم. درآمدم به قدری شد که دیگر کم تر پروژه می گرفتم و برای اینکه تبلیغ کارم شود پروژه ها را بین دانشجویان ممتاز تقسیم می کردم. «و این هم یکی دیگر از ارزش های پیشنهادی من نسبت به رقبا بود».
درآمدم نه خیلی خوب بود و نه خیلی بد، یک درآمد بخور و نمیر و سبک زندگی و مدل کاری که یک روز عاشقش بودم و یک روز حسابی از آن کلافه بودم. زندگی ام وارد یک حلقه تکرار شده بود، هر روز سر کلاس، هر روز تدریس مباحث تکراری و هر روز تدریس مطالب قدیمی، این در حالی بود که من به شخصه سعی می کردم نحوه برگزاری، مدیریت کلاس و همچنین سرفصل دوره جدیدم از دوره های قبلی ام متفاوت و مطالب جدید ارائه شود.
با این که به نظر موفق بودم ولی زندگی من چیزی نبود که از خودم انتظار داشتم. مهندسی نرم افزار را انتخاب کرده بودم که وارد کارهای تکراری نشوم اما سبک زندگی من طوری شده بود که زمان و انرژی ام را صرف کارهای تکراری می کردم و درآمدم هم محدود به زمانی بود که سر کلاس مشغول تدریس بودم.
به دنبال ایده ای بودم که خودم را از این وضعیت نجات دهم، ایده های زیادی به ذهنم رسید که چندتایی از آنها را امتحان کردم، به طور مثال از یکی از ممتازترین شاگردانم خواستم که دوره های مقدماتی را او آموزش دهد. حقیقتا این کار به دلم خیلی چسبید، چرا که باعث اشتغال زایی برای شخص دیگری شده بودم و از طرفی قسمتی از بار سنگین کارهای تکراری از دوش من برداشته شد. نوع همکاری ام با افراد جدید همیشه به این شکل بوده که آنها را شریک درآمد کرده ام و به هیچ عنوان با هیچ یک از متخصصانی که تاکنون با آنها همکاری کرده ام از روش حق التدریس استفاده نکرده ام، همین کار باعث می شود همکاران من رضایت شغلی، عاطفی و مهم تر درآمدی داشته باشند و به جای اینکه بعد از مدتی به فکر خروج از شرکت شوند، به دنبال راهکارهایی برای توسعه کار هستند «این هم یکی از ارزش های پیشنهادی من نسبت به رقبا بود»
اما اینها چیزی نبود که من را راضی کند من هنوز مشکلات قبل را داشتم و به دنبال ایده و یا راه حلی برای توسعه شغل ام نه، حالا دیگر کسب و کارم شده بود بودم.
تا اینجا و به صورت بسیار خلاصه (حوصله تان سر نرود) آنچه در نیمه اول یعنی نیمه قابل قبول زندگی کاری من اتفاق افتاده بود را برای تان تشریح کردم، نیمه ای که من به آن می گویم، نیاز به تلاش بیشتر.
نیمه دوم؛ عالی و نیاز به تلاش بسیار بیشتر
خوش آمدید، از اینجا به بعد وارد نیمه دوم زندگی من می شوید.
واقعیت امر این است که نیمه دوم زندگی من مصادف شد با سال ۹۰، سال ورود و داغ شدن بحث استارتاپ ها و کسب و کارهای اینترنتی، البته قبل از آن هم زمزمه هایی در مورد استارتاپ شنیده بودم و یا سایت های زیادی بودند که سابقه فعالیت شون به چندین سال قبل از سال ۹۰ بر می گشت، ولی فکر می کنم شما نیز با من هم عقیده باشید که تجارت الکترونیک ، کسب و کارهای اینترنتی و همچنین استارتاپ ها در سالهای بعد از ۹۰ جدی تر در ایران رشد کردند.
ورود و فرهنگ سازی سبک جدیدی از کسب و کار و مدل های درآمدی شان در ایران از طریق افراد فعال اکوسیستم استارتاپی مثل شایان شلیله و محسن ملایری انجام شد. کتاب هایی که ترجمه شد و سایت هایی که در این زمینه مقاله های تخصصی تولید می کردند باعث شد من دیدی هوشمندانه تری به کسب و کارهای اینترنتی و همچنین مدل درآمدی شان داشته باشم.
اصل چیزی که باعث شد من کسب و کار محتوا محور (آموزشی) خودم را به شکلی که حالا است را توسعه بدهم و در نهایت باعث شکل گیری نوشتن این مقاله شده است، مدل درآمدی 2 محصول از 2 کمپانی بزرگ دنیا و تجربه خرید اینترنتی من از خارج از کشور بوده است.

1.محبوبیت اندروید
امروزه سیستم عامل اندروید روی 80% گوشی های هوشمند نصب شده است، به نظر شما دلیل این استقبال فوق العاده از این سیستم عامل چیست؟ چرا اندروید بسیار محبوب است؟
بله من هم با شما موافق هستم، اندروید راحت و ساده است، اندروید سرعت بالایی دارد، اندروید فارسی را به طور کامل پشتیبانی می کند (این برای ما فارسی زبان ها عالی است) و …. اما اینها دلیل قانع کننده برای محبوبیت تا به این حد برای یک سیستم عامل موبایل نیست.
استراتژی گوگل برای محبوبیت اندروید
گوگل اندروید را خرید و آن را توسعه و بهبود داد و سپس به جای اینکه حق لایسنس آن را به تولید کنندگان سخت افزار موبایل بفروشد، کل پکیج اندروید بهمراه کلیه ملحقات و داکیومنت های لازم را روی سایت اش قرار داد و به تولید کنندگان سخت افزار اطلاع داد که سیستم عامل موبایلی آماده کرده است که می توانند به صورت کاملا رایگان روی سخت افزارهای خود از آن بهره ببرند.
ابتدا htc از این سیستم عامل استفاده کرد، سپس شرکت های دیگر یکی یکی توجیه شدند که چرا باید از این سیستم عامل فوق العاده و البته رایگان استفاده کنند.
حالا گوگل صاحب بخش بزرگی از شرکت های تولید کننده دستگاه تلفن همراه شده و بالطبع صاحب بخش بزرگی از بازار مصرف کننده نیز شده است. تا اینجا شاید تعجب کنید که چرا گوگل سرمایه گذاری زیادی برای اندروید انجام می دهد و سپس آن را به صورت رایگان در اختیار شرکت های تولید سخت افزار قرار می دهد؟
گوگل به دنبال مدل درآمدی بسیار هوشمندانه تری برای اندروید بود، گوگل برای شرکت های تولید سخت افزار فقط یک شرط استفاده از سیستم عامل اندروید گذاشته بود و آن این بود که باید اپلیکیشن یا به اصطلاح مارکت گوگل پلی به صورت پیش فرض روی سیستم عامل اندروید نصب شده باشد و در اختیار مصرف کننده قرار بگیرید. با این استراتژی گوگل به بخش بزرگی از مصرف کننده که نیاز به اپلیکیشن و بازی موبایل دارد دسترسی خواهد داشت و سودآوری ویژه ای برای گوگل از این طریق ایجاد می شود.
فروش اپلیکیشن و بازی، مدل درآمدی برتر برای اندروید
در واقع گوگل با استراتژی صحیح دل 80% از شرکت های تولید کننده دستگاه موبایل را برد، در نتیجه 80% از بازار مصرف کننده به سمت دستگاه های با سیستم عامل اندروید کشیده شدند و حالا زمان درآمد زایی از طریق فروش فایل های دیجیتال (اپلیکیشن و بازی) به وسیله مارکت Google Play است.

2.پلیر موسیقی اپل iPod
قبل از آمدن iPod شرکت اپل، شرکت های دیگر (به طور مثال SONY) با ارائه دستگاه های بسیار با کیفیت رهبر این بازار بودند. اما با آمدن آیپاد شرایط تغییر کرد و حالا دیگر بازار میل بیشتری به دستگاه جدید شرکت اپل دارد. به نظر شما چه دلیلی می توانست تا این حد نظر بازار را تغییر دهد؟ برند اپل، کیفیت بسیار بالا دستگاه ، ظاهر دستگاه و …..
بله دقیقا درست است، همه ویژگی و مزایای بالا در تغییر دادن شرایط دخیل هستند ولی به نظر من نمی تواند دلیل اصلی آن باشد.
آیپاد اپل به کمک دنیای دیجیتال (محتوای دیجیتال) خدمت مهمی به طرفدارن موسیقی و همچنین شرکت های تولید موسیقی کرده است. اپل جدا از طراحی و تولید آیپاد، سایت و اپلیکیشنی به نام آیتیونز را طراحی کرد و با کمپانی های بزرگ موسیقی قرارداد بست، که آلبوم های موسیقی تولید شده شان را به جای اینکه تبدیل به CD کنند و راهی بازار کنند مستقیم روی سایت آیتیونز قرار دهند تا افرادی که آیپاد دارند به راحتی بتوانند با پرداخت حق و حقوق، موسیقی مورد علاقه شون را انتخاب کنند و آن را مستقیم به روی آیپاد دریافت کنند و بدون معطلی آن را گوش کنند.
شاید بپرسید خدمت اصلی اپل (ارزش پیشنهادی) در دستگاه آیپاد چی است؟
آیپاد به همراه آیتیونز، بدون دردسر و سرمایه یک بازار بکر برای شرکت های تولید موسیقی است. اگر فرض بگیریم حداقل 20% از تولید CD ها برای شرکت های موسیقی کم شده است و به بازار آنلاین آیتیونز آمده است، در حقیقت اپل هزینه های زیادی را از روی دوش شرکت های تولیدی برداشته است.
اما خدمت دیگر آیپاد اپل، وجود سایت و اپلیکیشن آیتیونز برای مصرف کننده است، چراکه مصرف کننده به دنبال راحت ترین و سریع ترین راه برای گوش دادن به موسیقی است و آیپاد این کار را به خوبی انجام داده است. مصرف کننده بدون درگیر شدن با خرید CD آلبوم موسیقی مورد علاقه از بازار و همچنین زحمت کپی کردن موزیک از کامپیوتر به دستگاه پخش کننده می تواند به راحتی موسیقی مورد علاقه خود را با آیپاد از روی آیتیونز خریداری کند، آن را دانلود کند و سپس پلی کند و به آن گوش کند.

3.تجربه خرید اینترنتی کتاب، خارج از کشور
چند سال پیش تو یک پروژه بزرگ نرم افزاری به عنوان مدیر پروژه انتخاب شدم، ابتدای پروژه آنالیز و نیازسنجی ها انجام شد و من متوجه شدم برای انجام با کیفیت این پروژه به یک مهارت و تخصص جدیدی نیاز دارم و سریعا باید خودم را بروز کنم، البته این طور نبود که من در آن زمینه صفر باشم، چیزهایی درموردش می دانستم و باید اطلاعاتم را کامل می کردم تا در ادامه پروژه به مشکل برنخورم. بعد از کلی تحقیق متوجه شدم کلیه اطلاعاتی که به آن نیاز دارم داخل کتابی از انتشارات بسیار معروف Apress هست. متاسفانه کتاب فروشی های داخل ایران این کتاب را نداشتند. دوباره تحقیق کردم و با شرکتی آشنا شدم که ادعا می کرد کلیه مرسولات خریدهای اینترنتی از آمریکا را به ایران انتقال میدهد وهیچ نگرانی نیست. کتاب را سفارش دادم و اطلاعات سفارش را به شرکت مذکور دادم تا فرآیند انتقال انجام شود.
تجربه خرید بد اینترنتی من از خارج از کشور، متاسفانه بعد از پیگیری های زیادی که انجام دادم بالاخره کتاب بعد از گذشت 3 ماه بدستم رسید و این در حالی بود که عملا کتاب دیگر به دردم نمی خورد.
دقیقا 2 سال بعد در شرایط مشابه داستان قبل قرار گرفتم، با این تفاوت که این بار به جای خرید کتاب به صورت چاپی، کتاب الکترونیکی Ebook را انتخاب کردم و این بار تجربه خرید بسیار لذت بخشی بدست آوردم، بلافاصله بعد از خرید لینک دانلود کتاب را در ایمیلم دریافت کردم و کتاب را دانلود و از محتوای آن استفاده کردم. این است قدرت دنیای دیجیتال (محتوای دیجیتال)

کسب و کار دیجیتال، آموزش دیجیتال، محتوای دیجیتال
این است قدرت دنیای دیجیتال (فایلهای دیجیتال)، صرفه جویی در زمان، انرژی، پول و منابعی مانند کاغذ و سی دی ، فایل های دیجیتال و خدمات دیجیتال مزایای نامحدودی دارند که دنیای کسب و کارها و مدل های درآمدی شان را دگرگون کرده است و همچنین زندگی ما انسان ها به وسیله اینترنت، دستگاه های هوشمند و همچنین فایل و خدمات دیجیتال روز به روز در حال باهوش تر و آسان تر شدن است.
نه فقط کسب و کارهای محتوا محور و یا آموزشی که موضوع اصلی این مقاله است بلکه همه کسب و کارها برای بقا محکوم به بروزسانی خود به نسخه دیجیتال و اینترنتی هستند و البته مهم تر از اینترنتی شدن کسب وکار، روش و ایده آنها و مدل درآمدی آنها است. در واقع اینترنت فرصتی است که در اختیار همه ما است و ما به خوبی باید از آن استفاده کنیم.
بسیار خوب فراموش نکنید شما در نیمه دوم زندگی من هستید و اینها بخشی از تحقیقات من برای توسعه کسب و کار آموزشی ام بود.
ایده جالبی در ذهنم شکل گرفت: کسب و کار دیجیتال، آموزش دیجیتال، محتوای دیجیتال
من به دنبال این بودم که با صرف حداقل زمان و انرژی بتوانم به افراد بیشتری خدمات آموزش و مشاوره ارائه کنم و درآمد بیشتری داشته باشم. محتوا و آموزش پتانسیل بالایی دارد و باید سعی کنم دقیقا شبیه به پروژه اندروید گوگل و یا آیپاد اپل طوری دیگر به قضیه نگاه کنم و کمی نوآوری دیجیتالی و اینترنتی چاشنی کسب و کارم کنم تا افراد بیشتری من را بشناسند و از محصولات و خدمات من استفاده کنند.
من به کمک اینترنت صاحب کسب و کار شدم که وسعت خدمات رسانی و فروش محصولات آن به اندازه ایران و حتی به اندازه دنیا بود. دوره ها و کارگاه های آموزشی که فقط محدود به یک منطقه جغرافیایی بود و تعداد محدودی ظرفیت داشت، حالا جای خودشون را به محصولات آموزشی دیجیتال داده بودند که ماهانه و سالانه تعداد بسیار زیادی از علاقمندان از سراسر ایران تهیه میکردند. من صاحب کسب و کاری هستم که محتوا را تبدیل به پول میکند، من صاحب کسب و کاری هستم که فقط با یک لپ تاپ ساده راه اندازی شده، من صاحب کسب و کاری هستم که هیچ چیز از یک کارخانه تولیدی کم ندارد، به همین خاطر اسمش را گذاشتم کارخانه محتوا یا کانتنت فکتوری.
و خبر خوب اینکه شما هم می توانید به سادگی و کمترین سرمایه کارخانه محتوا خودتان را راه اندازی کنید، ایجاد کسب و کاری برای خودمان هیچ وقت به این سادگی نبوده است
درباره مهرداد پاک نژاد
12 سال از زندگی حرفه ای ام را با صدای تق تق کیبورد نفس کشیده ام، من عاشق تکنولوژی ، کدنویسی و دنیای رو به رشد استارتاپ ها و کسب و کارهای اینترنتی هستم.
نوشته های بیشتر از مهرداد پاک نژاد
دیدگاهتان را بنویسید